راز مروارید

راز مروارید

امتیاز کاربران
رمان ایرانی
وضعیت:

ارسال به دوستان
0

برشی از کتاب:

مرواریدهای اشک دانه دانه از صدف چشمانش فروریختند.
قبلا هم این جمله را بارها از شهاب شنیده و رنگ عوض کرده بود؛ ولی شنیدن آن از مهکام حس عجیبی داشت.
باران اشک بی امان از چشمان زیبای شوکا می بارید. مهکام برگی دستمال کاغذی برداشت و به دستش داد.
- هیش! گریه نکن عزیزم! می آم، خیلی زود. فقط یک کلمه، تو هم منو دو...
شوکا دید جای درنگ نیست. باید مرد جوان را از عشق خود مطمئن می کرد.
اشک ریزان سرش را تند تند بالا و پایین برد. 
شعله های رقصان عشق دو دلداده را گرم کرده بود.
نویسندهشکوفه شهبال
نوبت چاپ1
سال چاپ1398
تعداد صفحات568
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
جنس کاغذتحریر
شابک9786227215076
دیدگاه ها

در اين بخش نظری ثبت نشده است.

نظرات کاربران

دیدگاه خود را ثبت نمایید.

سوال امنیتی : مجموع دو عدد 9 و 8