نبض عاشقی
نبض عاشقی
چرخ و فلک است که می چرخد. حتی اگر روبه روی هم باشیم، باز هم "نبض عاشقی" است که می کوبد.
خلاصه ای از کتاب:
گاهی یک تصمیم اشتباه، یک قضاوت و زودباوری چنان کلاف زندگی را در هم میپیچد و گرههای کوری بر آن مینشاند که باز کردن آنها زمانبر و گاه غیرممکن میشود.
داستان از آنجایی شروع میشود که باراد به طور اتفاقی در پی یک مزاحمت خیابانی ناجی مهرسا میشود؛ بیخبر از آنکه پیوند تازهای بین خانوادههایشان شکل گرفته است. تا اینکه در مراسم ترحیم پدربزرگ مهرسا آن دو با هم روبهرو شده و مبهوت از این دیدار، از نسبتهای بینشان با خبر میشوند و با بیشتر شدن رفتوآمد دو خانواده، نبض تپندهی عشق در وجودشان جریان پیدا میکند. اما همه چیز به همین سادگی نیست و به قول یکی از شخصیتهای کتاب، چرخ روزگار همیشه به میل ما نمیچرخد!
نویسنده در این کتاب از انسانهایی نوشته است که قدم در راه عاشقی گذاشتهاند غافل از آنکه حسادت و کینهی دیگران باعث نابودی و از هم گسیختگی زندگی آنها میشود. از ناپختگی و عجولانه تصمیم گرفتنهایی که دیوار اعتماد را فرو میریزد.
از انسانیت و از خودگذشتگیهایی که جان دوباره به دیگران هدیه میدهد. از آدمهای عاشقی که گاه عشقِ زیاد چشمِ عقل و منطق آنها را کور میکند و با طناب پوسیدهی دیگران در چاهِ جهالت سقوط میکنند. از تعصبهای بیجایی که آدمها را از هم دور میکند و مخفیکاری به بار میآورد.
داستان شروع گنگی دارد و نویسنده با این شروع مخاطب را با خود همراه میکند تا از احوال آشفتهی شخصیتها سردرآورد. قلم نویسنده زیبا و دلنشین است و خواننده را میان واژگان و عشقی که در کتاب جریان دارد غرق میکند. تعداد شخصیتهای کتاب زیاد است و هر کدام حضور موثری در کتاب دارند. یکی از شخصیتهای مثبت و دوست داشتنی کتاب ایمان است که نماد فداکاری و انسانیت است.
اگر دلتان خواندن داستانی عاشقانه و خانوادگی میخواهد؛ "نبض عاشقی" را که درس عشق میدهد به شما پیشنهاد میکنم.
داستان از آنجایی شروع میشود که باراد به طور اتفاقی در پی یک مزاحمت خیابانی ناجی مهرسا میشود؛ بیخبر از آنکه پیوند تازهای بین خانوادههایشان شکل گرفته است. تا اینکه در مراسم ترحیم پدربزرگ مهرسا آن دو با هم روبهرو شده و مبهوت از این دیدار، از نسبتهای بینشان با خبر میشوند و با بیشتر شدن رفتوآمد دو خانواده، نبض تپندهی عشق در وجودشان جریان پیدا میکند. اما همه چیز به همین سادگی نیست و به قول یکی از شخصیتهای کتاب، چرخ روزگار همیشه به میل ما نمیچرخد!
نویسنده در این کتاب از انسانهایی نوشته است که قدم در راه عاشقی گذاشتهاند غافل از آنکه حسادت و کینهی دیگران باعث نابودی و از هم گسیختگی زندگی آنها میشود. از ناپختگی و عجولانه تصمیم گرفتنهایی که دیوار اعتماد را فرو میریزد.
از انسانیت و از خودگذشتگیهایی که جان دوباره به دیگران هدیه میدهد. از آدمهای عاشقی که گاه عشقِ زیاد چشمِ عقل و منطق آنها را کور میکند و با طناب پوسیدهی دیگران در چاهِ جهالت سقوط میکنند. از تعصبهای بیجایی که آدمها را از هم دور میکند و مخفیکاری به بار میآورد.
داستان شروع گنگی دارد و نویسنده با این شروع مخاطب را با خود همراه میکند تا از احوال آشفتهی شخصیتها سردرآورد. قلم نویسنده زیبا و دلنشین است و خواننده را میان واژگان و عشقی که در کتاب جریان دارد غرق میکند. تعداد شخصیتهای کتاب زیاد است و هر کدام حضور موثری در کتاب دارند. یکی از شخصیتهای مثبت و دوست داشتنی کتاب ایمان است که نماد فداکاری و انسانیت است.
اگر دلتان خواندن داستانی عاشقانه و خانوادگی میخواهد؛ "نبض عاشقی" را که درس عشق میدهد به شما پیشنهاد میکنم.
برشی از کتاب:
مدتها بود که با گذر هر ساعت و دقیقه، غم تازهتری را میشناخت.
زخم دوری از او؛ روز به روز کاریتر میشد اما مرهمی نداشت.
گذر این روزمرگیها خیلی نفسگیر شده بود.
روزها عذابآورتر از قبل سپری میکرد اما چارهای جز کور شدن و ندیدن نداشت.
دست روی سینه گذاشت. قلبش میتپید.هنوز برای او میتپید. خاطرهای دور در ذهنش پر رنگ شد. چشمهایش رابست. خاطرهها جان گرفت...
نویسنده | الناز محمدی |
نوبت چاپ | 5 |
سال چاپ | 1397 |
تعداد صفحات | 681 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642161188 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.