در ایران ازدواج‌های فامیلی یکی از تایید شده‌ترین ازدواج‌ها محسوب می‌شود و اگر از خانواده‌ها دلیلش را بپرسید، اولین و محکم‌ترین جواب این است: "چون خوب همدیگرو می‌شناسن و به اخلاق و خصوصیات فردی-خانوادگیِ هم آشنا هستن!" اما خوب است که اعتراف کنیم، همه‌ی ازدواج‌های فامیلی هم بی‌نقص نبوده و به خوشبختی منجر نشده است.
رمان دشمن عزیز من، یکی از زیباترین رمان‌هایی به حساب می‌آید که در همین زمینه در آن قلم‌فرسایی شده.
دختر جوانی که در دانشگاه تهران، رشته‌ی زبان انگلیسی قبول شده، با پسرعمه‌اش که از کودکی به هم علاقه داشته‌اند ازدواج می‌کند و برای تحصیل از شهر خود به تهران می‌آیند. آن‌ها در طبقه‌ی اول خانه‌ای ساکن می‌شوند که متعلق به برادرشوهرش است و در طبقه‌ی دوم هم خودِ او زندگی می‌کند، این آغاز ماجرای زیبا و پرتعلیق این رمان است.
رمان دشمن عزیز من، ساختاری احساساتی دارد و نویسنده با مهارت فراوان پیچش‌های به‌جایی در ماجرا ایجاد کرده که مخاطب در پی پاسخ به تعلیق حساب شده‌ی آن، قدم به قدم با شخصیت‌ها پیش می‌رود تا به پایان داستان برسد. اگر علاقمند به خواندن یک رمان ایرانی واقعن زیبا، با ساختار احساساتی هستید؛ بدون شک از خواندن رمان دشمن عزیز من، بی‌نهایت لذت خواهید برد و تا مدت‌ها ذهن‌تان درگیر شخصیت‌های این کتاب و ماجرای پرتعلیقش خواهد شد، پس بخوانیدش و حسابی لذت ببرید از خواندن یک رمان خوب ایرانی

 

«لعنت به کسی که برای اولین بار توی انتخابش اشتباه کرد و باعث شد خیلی از جفت ها لنگه به لنگه ی هم باشن و با هم جور نشن. جفت اونم اشتباهی مال یکی دیگه شد و حالا لابد اونم مجبوره بره سراغ جفت کسی دیگه. بعدش که نگاه می کنی می بینی خیلی از جفت ها تا به تان. مثل دومینو می مونه، یکیش که خراب شد بقیه ش هم خراب می شه»
دلم از پیامش گرفت و تا چند لحظه چیزی برای نوشتن به خاطرم نرسید. راستی چه درد بزرگی بود!
جفت های لنگه به لنگه ای که به هم نمی آمدند.
دیوانه وار دل به دریا زدم و با دستی که از فشار استرس و تردید می لرزید نوشتم.
«اگه جفت خودش یه روز خواست برگرده چی؟»
هرچند که خیلی زود از ارسال این پیام بی پروا پشیمان شده بودم.