آخرین پر سیمرغ
آخرین پر سیمرغ
هر مردمکی در این شهر تشنه ی تصویر صورتی است که تماشا کردنش تمام اضطراب ها را می رهاند...
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
نجوا لطیفی، خبرنگار بخش سیاسی یک روزنامه خصوصی که در خانواده ای نظامی بزرگ شده و همیشه بابت قلم و عقایدش برای آنها دردسر درست کرده، به تازگی از محمد جدا شده و با دخترش غزل تنها زندگی می کند. پس از یک ماجرای سیاسی در کشور، نجوا جهت مصاحبه به جایی می رود که در آن مکان یاسین رضوی، دوست برادر نجوا و همسایه ی قدیمی آن ها حضور دارد و این دیدار اتفاقی پس از سال ها... باعث می شود این دو نفر با دو دنیای متفاوت و حرف های نزده مقابل هم قرار بگیرند و خاطرات گذشته کم کم به یاد هر دوشون بیاد...
برشی از کتاب:
قلب ضعیفم رو مجاب کردم تا دست از تپیدن برداره و آروم بگیره. برای اولین بار، بعد از تمام سختی هایی که زمان زیادی ازشون نمی گذشت، من جمله ای شنیدم که خستگی تمام شب و روزهای گذشته رو از روی شونه هام برداشت.
آروم تر بودم، نفسم کمتر می گرفت، قلبم آروم تر می کوبید، مچ دستم رو فشار خفیفی داد و زمزمه کرد:
- می خوای بریم بیرون آب و هوایی عوض کنی؟
مطمئن بودم خسته ی راهه. خاطرهی قدم زدن توی شب رو گذاشتم برای یه وقت دیگه.
آروم تر بودم، نفسم کمتر می گرفت، قلبم آروم تر می کوبید، مچ دستم رو فشار خفیفی داد و زمزمه کرد:
- می خوای بریم بیرون آب و هوایی عوض کنی؟
مطمئن بودم خسته ی راهه. خاطرهی قدم زدن توی شب رو گذاشتم برای یه وقت دیگه.
صورتم رو عقب بردم و اشک هام رو پاک کردم.
- نه، می رم چایی دم کنم.
- نه، می رم چایی دم کنم.
نویسنده | دریا دلنواز |
نوبت چاپ | 3 |
سال چاپ | 1401 |
تعداد صفحات | 720 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642162086 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.