جان من است او

جان من است او

امتیاز کاربران
زیر درخت های پرتقال با خیال روشن فردا قد کشیده ایم... در باغ عشق پاییز را چگونه باید باور کرد؟
وضعیت:

ارسال به دوستان
0

خلاصه ای از کتاب:

ناصر،مازیار و دوست قدیمی‌شان حبیب حلقه‌ی ارتباطی صمیمانه‌ای ساخته‌اند که فرزندانشان در آن رشد کرده و روزهای شاد جوانی‌شان را سپری می‌کنند. در این میان مازیار که سالهاست به دنبال هم‌رزم گمشده‌اش می‌گردد بالاخره او را پیدا می‌‌کند و تلاش دارد بی توجه به طرز فکر متفاوت خانواده‌ی مسلم که سنتی هستند آنها را با بقیه پیوند دهد.
قصه‌ی سپیده که به محبوبیتش میان خانواده و دوستانش بی اندازه مغرور است و در روزهای بی‌دغدغه‌ی جوانی انتظار عشقی را می‌کشد که دلش را گرم کند. هر شب رویای تور سفید و سفره‌ی عقد می‌بافد، با ورود خانواده‌ی متفاوت مسلم به جمعشان رنگ و روی دیگری می‌گیرد. کشمکش هایش با رهام و رعنا فرزندان مسلم که نشان می دهند علاقه ای به او ندارند متحولش می کند.
 و درست همان وقت که عشق قلبش را می‌لرزاند حادثه‌ای او را عروس خون‌بس می‌کند.
سپیده تلاش می‌کند عشق از دست رفته را اینبار در پیچ و خم زندگی مشترکش پیدا کند اما رد خون روی همه‌ی خوشی‌هایی که می‌تواند داشته باشد سایه انداخته است. در حالی می‌خواهد به گذشته‌اش برگردد که هنوز نمی‌داند از آینده وحتی حالِ زندگی‌اش چه می‌خواهد.
یک حادثه باعث می‌شود آزادی از دست رفته اش را باز یابد و در آرامشی که پس از بحران‌ها از سر گذرانده یکبار دیگر تمنای قلبش را دریابد.
 
برشی از کتاب:
زنده شده بودم و این حقیقت است که عشق آدم را احیا می‌کند. حالا که تفاوت میان دوست داشتن و وابستگی را فهمیده بودم. از این حس آن لذتی که باید را می‌بردم و خیالم آسوده بود، یک جور راحتی که هیچ‌چیز نمی‌‌توانست در آن خللی ایجاد کند. این که دیگر فکر کردن نداشت، او خواستنی‌ترین خواسته‌ی همه‌ی زندگی‌ام بود، این بار اگر با نادانی او را از دست می‌دادم برای همیشه خلایٔی در زندگی‌ام می‌ماند.
او حرف‌هایش را زده بود و‌ حالا بعد از یک هفته بی‌خبری این من بودم که باید یک بار دیگر غرورم را کنار می‌گذاشتم و به او می‌گفتم همه‌ی روزهایی را که او‌ پنهانی در تعقیبم بود، من در آرزویش به شب می‌رساندم. تصمیمم را گرفته بودم، این تعلل‌ها، این امروز و فرداها، شک و دودلی نبود، فقط داشتم به خودم این اطمینان را می‌دادم که اگر به سراغش می‌روم برای ساختن است نه تکرار خاطراتی که شیرینی‌شان نتوانسته بود وقت تلخی‌ها به دادمان برسد.
نویسندهسحر ممبنی
نوبت چاپ3
سال چاپ1399
تعداد صفحات560
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
جنس کاغذتحریر
شابک9789642161768
دیدگاه ها

در اين بخش نظری ثبت نشده است.

نظرات کاربران

دیدگاه خود را ثبت نمایید.

سوال امنیتی : مجموع دو عدد 4 و 9