بار دیگر زندگی
بار دیگر زندگی
زندگی را با تو میخواهم،
بار دیگر، از پس تقدیری که هیچ کدام یارای تغییر دادنش را نداشتیم،
زندگی را با تو میخواهم.
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
ماجرای این رمان مربوط به زندگی خانواده ای سه نفره است، بیتا، برادرش نیما و مادرشان.
همه چیز در زندگی بیتا نرمال بود ولی حضور ناگهانی شهاب، استاد نقاشی بیتا همه چیز را تغییر داد
و بیتا را درگیر یک عشق بزرگ کرد، عشقی غیرممکن...
برشی از کتاب:
قطره اشکی که روی گونهام سر خورد با سر انگشتم زدودم و نگاه نگرفتم.مدتها بود که اینچنین به عمق چشمانم خیره نشده بود و حالا آهنربای نگاهش به نگاهم چسبیده و قصد فرار نداشت.کمی که گذشت پلکی زد و بین لبهای به هم چسبیدهاش فاصله افتاد.
-چی میخوای بیتا؟
بزاق جمع شده در دهان را پر سر و صدا پایین فرستادم. من جز خودش چه میخواستم؟
-تو رو!
رنگ نگاهش عوض شد، جنس نگاهش عوض شد و شهاب کمنوری، سیاهی چشمانش را روشن کرد.
-چی میخوای بیتا؟
بزاق جمع شده در دهان را پر سر و صدا پایین فرستادم. من جز خودش چه میخواستم؟
-تو رو!
رنگ نگاهش عوض شد، جنس نگاهش عوض شد و شهاب کمنوری، سیاهی چشمانش را روشن کرد.
نویسنده | فاطمه غفاری نسب |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحات | 640 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162352 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.