اوتای
اوتای
خلاصهای از کتاب:
دختر این قصه یک جنگجوست!
«تارا» در روستایی بزرگ شده است که اهالیاش مثل یک خانوادهان اما این خانواده یک فرد مطرود دارد!
او هم کسی نیست جز «یاشار»؛ نامزد سابق ترلان، خواهر تارا!
یاشار مردیست که بهخاطر عشقش به تارا، ترلان را کنار میگذارد
و باعث یک کینهی عمیق میشود و بهخاطر این کینه هرگز نمیتواند به تارا نزدیک شود.
به باکو میرود و در آنجا تجارتی بههم میزند که میتواند یک شهر را بخرد و بفروشد!
اما با شروع جنگ ورق برمیگردد.
دشمن به روستا حمله میکند و محاصره میشوند.
تارای قصه نمیتواند تسلیم شدن روستایش را ببیند و دست به دامن یاشار میشود.
یاشاری که مطرود روستا و مایه ننگ خانواده تاراست، یک شرط برای اجابت کمک دارد.
آنهم ازدواج با تاراست!
برشی از متن:
جنس ترسش هویتی داشت که خیلی توصیفش آسان نبود،
چیزی عین برجسته ماندن، عین دوست داشته شدن،
جنس ترسش از دست دادن این مرد بود…
از دست دادن علاقهی این مرد!
چه کسی فکر میکرد روزی برسد که تارا… اولدوز… ستارهی بیبدیل قرهباغ،
برای دوست داشتن و دوست داشته شدن توسط یک مرد، دلش بلرزد!
شاید مسخره به نظر میرسید؛ اما جدایی را بیشتر از عدم علاقهی او میتوانست تحمل کند...
نویسنده | اکرم حسین زاده |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحات | 616 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162550 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.