رقص پروانهها
رقص پروانهها
تولد عشقی آرام، شبیه به پروانههایی که از قلبی ابریشمی بیرون زده و به رقص درآمدند؛ شبیه به قصهی رقص پروانهها.
خلاصهای از کتاب:
"ابریشم" بعد از فوت مادرش فکر میکرد بدبختترین آدم دنیاست.
یک سال طول کشید تا به کمک اطرافیانش بتواند به زندگی برگردد.
.همان موقع خدا آدمهایی را سر راهش قرار داد تا به او بفهماند تلخی زندگیاش در برابر مشکلات آنها هیچ است
...ابریشم توانا، بعد از آشنایی با خانوادهی یغمائی، با دنیای بچگانهاش خداحافظی کرده و چشمش به دنیای بزرگتری باز شد
!رو به آدمی که مرگ برایش مثل یه شوخی بود
:برشی از کتاب
.قلبی که تپش از یادش رفته بود، کمکم تکان خورد و شروع به حرکت کرد
.تپشهایش که محکمتر شد، ذهنم هم شروع به فعالیت کرد تا بتواند معنی حرفهایش را درک کند
هنوز هم با خودم در حال کلنجار بودم که با جملهی آخرش حس کردم از شدت هیجان ممکن است از حال بروم
با بیرحمی تمام داشتم خودم را شکنجه میدادم و به بدترین چیزهایی که ممکن بود بشنوم فکر میکردم
برای همین هم این جمله و این درخواست... خیره نگاهش کردم
نویسنده | مونا امین سرشت |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحات | 616 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162543 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.