مهلا
مهلا
انتخاب اسم مهلا برای تو خیلی انتخاب درست و به جاییه... گفتی مهلا یعنی مانند ماه، درسته؟ میدونستی صورتت درست مثل ماه شب چهارده وسط این شب موهات میدرخشه؟
خلاصهای از کتاب:
«مهلا سپاهی» بزرگشدهی یک خاندان سنتی در یزد است که از دوازده سالگی و به واسطهی فوت پدر و مادرش در خانه باغ اجدادی سکونت کرده است.
زبانش از آن سرخهاست که نهایت در برابر آقاجون متعصبش باعث بر باد رفتن سر سبزش میشود.
ورود مرد جوانی برای تدریس زبان انگلیسی به نوهی سرکش خانواده زمینهساز اتفاقاتی میشود که در نهایت تنها یک راه پیش پای استاد از همه جا بی خبر گذاشته میشود و آن ازدواج با مهلاست.
پیوند اجباری و کوچ کردن به تهران خودش شروع مصیبت تازهایست.
در عین حال چشمان بستهی دخترک را به حقایقی باز میکند که تا الان پنهان مانده.
فصل بارش سیل آسایی از جریانات نهان و خبر بارداری ناگهانی او زندگیاش را چنان دستخوش تغییراتی میکند که ناگزیر است به اثبات خودش از یک تهمت…
تهمتی که از طرف یک دشمن خانگی است…
لذت متن:
کسی باید جای من باشه تا بفهمه این حجم از ناعادلانه بودن تقدیر رو.
تازه داشتم به بودنت دل خوش میکردم که اون شب سمی برام پیش اومد،
بعدشم ده شب رو بی تو و با یادت گذروندم.
روزا و شبای سختی که هوس یه بار دیگه مهلا گفتنت توی وجودم داشت من رو میکشت.
آخه بیمعرفت، بیانصاف حالا که بالاخره لب به اعتراف باز کردی،
حالا که از لبت شنیدم اون چیزی رو که این همه وقت منتظرش بودم،
حالا دقیق توی حالی که بیشتر از همیشه و بیشتر از هر وقت بهت احتیاج دارم، چشمات رو بستی؟
نویسنده | الهام فتحی |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحات | 640 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9786227215304 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.