دوران سرمستی
دوران سرمستی
تو آمدی و من به ایمان رسیدم،
که خدا، جایی در این کرهی خاکی، ناجی چون تو را تنها برای نجات من آفرید.
خلاصهای از کتاب:
"ساره" در تصادف با "بهراد" دچار فراموشی میشود و او که برای رسیدن به ارثیهی پدری تنها یک ازدواج و فرزند فاصله داشت، مترصد این فرصت ساره را به عقد خود درمیآورد و پس از به دنیا آمدن فرزندشان، برای احقاق حقش راهی پاریس میشود.
در این میان ساره نیز متوجه بازگشت حافظه خود میشود و به قصد دیدن خانواده، خانه بهراد را ترک میکند...
اما آیا راه رسیدن بهراد به آن ارثیه، تنها همین یک قدم بود؟!
لذت متن:
چانهام میلرزید و خیره در نگاه تنگ شدهاش پلک نمیزدم، مبادا اشکم درآید.
این دیگر چه مدل از تعصب مردانه بود؟!
چرا یک بار میگفت تا آخر عمر باید بمانی و ماهان را بزرگ کنی؟!
یک وقت هم مثل حالا، این چنین میگفت؟
میترسیدم از این بعد شکاکی همیشه هوشیار وجودش،
از این خوی مستبد مردانهاش، از این مالکیت ناحقی که قانون برای پدر بودنش قائل شده بود.
نویسنده | مرضیه رحمانی پور |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحات | 568 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162468 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.