چهل سالگی
چهل سالگی
رمان ایرانی
وضعیت:
برشی از کتاب:
به سمت ماشین رفتم،خواستم در جلو را برایش باز کنم ولی خودداری کردم. دزدگیر را زدم خودش در جلو را باز کرد و منتظر شد تا من سوار شوم.
با سر اشاره کردم که سوار شود و بعد در صندلی جا گرفت.
در پوست خود نمی گنجیدم، این اولین بار بود که او را در کنار خود می دیدم، چه شیرین بود احساس با او بودن.
سعی می کردم خودم را بی تفاوت نشان بدهم اما خودم هم می فهمیدم که خیلی موفق نیستم انگار او را در آن حالت می کاویدم، از این زاویه هم دیدنش برایم جذابیت داشت و بی اختیار به سمتش برمی گشتم و نگاهش می کردم، می فهمیدم که کمی معذب است چون اصلا حرف نمی زد و دائم از پشت شیشه بیرون را تماشا می کرد، سعی می کردم آهسته برانم تا هم برای او زمان بخرم هم خودم بیشتر در آن حالت داشته باشمش.
نویسنده | صفورا لواسانی |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1398 |
تعداد صفحات | 430 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642161683 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.