نیم رخ
نیم رخ
بعضی از آدم ها، کتاب ها، عشق ها، آن قدر ناب و باارزشند که به طرز شگرفی در کتیبه دل حکاکی می شوند...
خلاصه ای از کتاب:
این کتاب داستان زندگی دختری به اسم شیواست که با پدر بیمارش زندگی می کند و در یک آموزشگاه طراحی و سیاه قلم آموزش می دهد.
ثبت نام یک هنرجوی جدید و آشنا شدن شیوا با خانواده این هنرجو اتفاقات این کتاب را رقم می زند، از طرفی ورود یک هنرجوی دیگر که اصرار دارد حتما شیوا به او آموزش بدهد اما شیوا متوجه می شود این شخص خودش در سیاه قلم حرفه ای است و از آشنا شدن با شیوا قصد دیگری دارد باعث می شود کتاب یک روند معمایی هم داشته باشد...
ثبت نام یک هنرجوی جدید و آشنا شدن شیوا با خانواده این هنرجو اتفاقات این کتاب را رقم می زند، از طرفی ورود یک هنرجوی دیگر که اصرار دارد حتما شیوا به او آموزش بدهد اما شیوا متوجه می شود این شخص خودش در سیاه قلم حرفه ای است و از آشنا شدن با شیوا قصد دیگری دارد باعث می شود کتاب یک روند معمایی هم داشته باشد...
خلاصه از صفحه اینستاگرام booklover_ahmad@
برشی از کتاب:
کمرم را به تخته سنگ بزرگ پشت سرم تکیه می دهم. زانوهایم را درون شکمم جمع می کنم و با دستانم حصاری به درون شان می سازم. موج ها نرم نرمک تا نزدیکی پاهایم دلبری می کنند و باز به عقب بر می گردند.
هنوز غروب است اما من سایه اش را روی سرم حس می کنم .نمی خواهم پیش خودم اعتراف کنم که منتظرش بوده ام .نمی خواهم فکر کنم بودنش،تنها بودنی است که انگار هم خیلی بد نیست.من باید یک وقتی را برای خودم بگذارم و به همه ی این نمی خواهم ها فکر کنم.
کنارم می نشیند.نه آنقدر با فاصله که دور به حساب بیاد و آنقدر نزدیک که تماسی با من داشته باشد
کنارم می نشیند.نه آنقدر با فاصله که دور به حساب بیاد و آنقدر نزدیک که تماسی با من داشته باشد
نویسنده | عادله حسینی |
نوبت چاپ | 7 |
سال چاپ | 1397 |
تعداد صفحات | 484 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642161263 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.