فصل خوشه های طلا
فصل خوشه های طلا
مرد قصه های عاشقانه اینجاست. سوار بر اسب سفید، از چنگال بی رحم تقدیر شومش گریز می کند تا در کنار محبوبش آرامش بگیرد...
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
کم پیش آمده که رمان ایرانی بخوانم و ببینم نویسنده برای ایجاد تعلیق در ماجرای داستانش از چند گره استفاده کرده باشد! معمولن نویسندگان رمان ایرانی ترجیح میدهند با ایجاد یک گره و تمرکز بر روی آن تعلیق را حفظ کنند، ولی نویسندهی رمان فصل خوشههای طلا، در این خصوص متفاوت عمل کرده است. ایجاد چندین گرهی داستانی و بعد پردازش کافی و زیبا برای گرهگشایی هر کدام در طول روایت ماجرا، نشان از تسلط نویسنده و دور بودن وی از تشتتذهنی میباشد.
ماجرای رمان فصل خوشههای طلا به ظاهر با یک گره آغاز میشود و آن حضور دختری به نام آرام است که دچار افسردگی شده و به علت مصرف داروهای اعصاب به چاقی مفرط مبتلا و از زیبایی وی کاسته شده است! اما چرا او به این روز افتاده؟
گره بعدی زمانی مشخص میشود که شخصیتی به نام شعله وارد ماجرا میشود! او کیست و چرا با وجود سردی و بیتوجهی به شاپورخان(شوهرخالهی آرام)، اما قبول کرده که همسر دوم او شود؟
گرهی سوم آنجا روشن میشود که مخاطب میخواهد بداند چرا صابر(همسر دوستِ آرام) دست به قتل زده و حالا در زندان است؟ مینو(همسر صابر) برای آزادی صابر تا کجا پیش خواهد رفت و آیا حاضر است تن به هر کاری بدهد؟ آقایعظیمی(پدر مقتول) چرا نسبت به سرور(مادر مینو) کینه دارد ولی قصد انتقام از مینو را کرده؟ بهزاد(مقتول) در آن روز نحس، چه کرده بود که منجر به قتلش شد؟ آرش چگونه به آرام ابراز علاقه خواهد کرد، در حالیکه میداند آرام عاشق داریوش است؟ آیا واقعن بهزاد توسط صابر به قتل رسیده است یا قاتل فرد دیگری بوده؟... میبینید، اینها همه گرههای داستانی است که نویسنده در رمان فصل خوشههای طلا گنجانده و با درایت و حوصله ضمن پیشروی ماجرا، در صحنههای مناسب، گرهگشایی میکند و مدام مخاطب را به دنبال دلیل و جواب با شخصیتها همراه میسازد... از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای احساساتی قرار میگیرد که از تعلیق بالایی برخوردار است. نمایش احساسات شخصیتها و عواطف هر یک نسبت به اتفاقهای پیشآمده حرف اول را در این اثر میزند و نویسنده به خوبی میتواند احساسات شخصیتها را به مخاطب منتقل کند. اگر به خواندن رمانهای ایرانی با ساختار احساساتی علاقه دارید و از تعلیق بالا لذت میبرید…
ماجرای رمان فصل خوشههای طلا به ظاهر با یک گره آغاز میشود و آن حضور دختری به نام آرام است که دچار افسردگی شده و به علت مصرف داروهای اعصاب به چاقی مفرط مبتلا و از زیبایی وی کاسته شده است! اما چرا او به این روز افتاده؟
گره بعدی زمانی مشخص میشود که شخصیتی به نام شعله وارد ماجرا میشود! او کیست و چرا با وجود سردی و بیتوجهی به شاپورخان(شوهرخالهی آرام)، اما قبول کرده که همسر دوم او شود؟
گرهی سوم آنجا روشن میشود که مخاطب میخواهد بداند چرا صابر(همسر دوستِ آرام) دست به قتل زده و حالا در زندان است؟ مینو(همسر صابر) برای آزادی صابر تا کجا پیش خواهد رفت و آیا حاضر است تن به هر کاری بدهد؟ آقایعظیمی(پدر مقتول) چرا نسبت به سرور(مادر مینو) کینه دارد ولی قصد انتقام از مینو را کرده؟ بهزاد(مقتول) در آن روز نحس، چه کرده بود که منجر به قتلش شد؟ آرش چگونه به آرام ابراز علاقه خواهد کرد، در حالیکه میداند آرام عاشق داریوش است؟ آیا واقعن بهزاد توسط صابر به قتل رسیده است یا قاتل فرد دیگری بوده؟... میبینید، اینها همه گرههای داستانی است که نویسنده در رمان فصل خوشههای طلا گنجانده و با درایت و حوصله ضمن پیشروی ماجرا، در صحنههای مناسب، گرهگشایی میکند و مدام مخاطب را به دنبال دلیل و جواب با شخصیتها همراه میسازد... از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای احساساتی قرار میگیرد که از تعلیق بالایی برخوردار است. نمایش احساسات شخصیتها و عواطف هر یک نسبت به اتفاقهای پیشآمده حرف اول را در این اثر میزند و نویسنده به خوبی میتواند احساسات شخصیتها را به مخاطب منتقل کند. اگر به خواندن رمانهای ایرانی با ساختار احساساتی علاقه دارید و از تعلیق بالا لذت میبرید…
برشی از کتاب:
نمی دانست دچار چه احساسی بود که ته مایه ای از امید را در وجود خود می دید و با همان کورسو میان دنیای در هم تنیده ی آشفته حالی از جا برخاست و زندگی را انتخاب کرد.
بازنده بود اما زنده هم بود پس باید زندگی می کرد. انتخابش برای شروعی دوباره اجازه نداد از پا بیفتد. سخت بود و جان فرسا اما با یک تصمیم معقولانه و با امید به آینده ای روشن میان روزگار سیاهی ها دوباره برخاست و لنگ لنگان در جاده ی زندگی به راه افتاد تا تکه های گمشده ی پازل زندگی بهم ریخته اش را کنار هم بچیند بلکه به جواب سؤالات ذهنش برسد.
چندین بهار سبز و تابستان داغ گذشت. چندین فصل خوشه های طلایی را با حسرت پشت سر گذاشت و چندین زمستان سرد و یخ بندان را تجربه کرد، اما... اما هنوز بعد از سال ها میان کوچه پس کوچه های این پازل هزار تکه پرسه می زد و می گذشت.
نویسنده | مریم دالایی |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1398 |
تعداد صفحات | 550 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642161751 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.