پاییز سال بعد

پاییز سال بعد

امتیاز کاربران
آبان برایش گذشته ای بود سیاه و سرد در فصلی تلخ... و فردا آینده ای بود رنگی و گرم در تلالو برگ های پاییز سال بعد...
وضعیت:

ارسال به دوستان
0

خلاصه ای از کتاب:

کتاب "پاییز سال بعد “ نوشته‌ی "سمیرا ایرتوند" که توسط "نشر شقایق" به چاپ رسیده جزء راه یافتگان به مرحله دوم جایزه ادبی لیلی در بخش حرفه‌ای در سال جاری است.
داستان از جایی شروع می‌شود که دختری به نام جانان همراه با مادر و برادر کوچکش خانه ای در محله‌ای قدیمی در تهران می‌خرند و به آنجا نقل مکان می‌کنند، به رسم دیرینه اهالی محله، همسایه روبه‌رویی آن‌ها برای خوش‌آمد‌گویی پا به خانه آنها می‌گذارند اما بازی روزگار این دو خانواده رو بیشتر به هم نزدیک می‌کند و این نزدیکی سبب بروز رازهای مگوی این دو خانواده می‌شود...
کتاب به بخشی از قضاوت‌های نادرست مردم نسبت به افرادی که مورد تایید آن‌ها نیستند پرداخته است و همچنین اثر مخرب و تاثیرگذار فضای مجازی که ممکن است گریبان زندگی افرادی را بگیرد، نیز پرداخته شده و در آخر نگاهِ بد و ناپسند بعضی از افراد جامعه نسبت به کودکان دارای نقص جسمی و هوشی بخش پررنگی از قصه است.
کتاب دو راوی زن و مرد دارد. ما با جانان و مانی همراه می‌شویم تا سر از رازهای قصه در بیاریم و همچنین نویسنده به خوبی از عهده دو راوی بودن زن و مرد در کتاب بر آمده است.
در کتاب پاییز سال بعد شخصیت‌های زن داستان نقش پررنگ‌تری نسبت به مردان قصه دارند، چه شخصیت جانان که از ابتدا شخصیت ساکت و محجوبی دارد و در طول داستان شما شاهد رشد شخصیتی او می‌شوید و تلاش او برای حفظ زندگی شخصی و کاری خود، چه شخصیت مادرهای قصه که هر کدام به نحوی از نوع زن‌های مطیع جامه هستند، اما کم کم از آن حالت مطیع بودن خارج می‌شوند.
شخصیت‌های خاکستری و یا حتی محبوب زن‌های دیگر قصه همه نقشی در سرانجام کتاب داشتند.

برشی از کتاب:
بین خیابان ها و میان مردم شهر گشتن حالم را خوب نمی کرد. اما فکرم را باز می کرد. این روزها که هوا رو به گرمی می رفت هنوز یک سوز سرد در زندگی ما وجود داشت. سوزی که یادگار پاییز بود. نمی دانم شاید مادرم راست می گفت! پاییز فصل نحسی بود وامسال تلخ و سردتر زاز همیشه، ردش به اردیبهشت هم رسیده بود.
و من وحشت داشتم که این رد تا پاییز سال بعد ادامه پیدا کند. آن وقت بود که دیگر امید، رفته رفته کمرنگ میشد و سوز پاییز رسیده از سرمای شدید یخ میزد.
اما من نمی گذاشتم پاییز سال های بعد برایم تکرار یخ زدگی باشند تا من هم مثل مادرم به زمین و زمان غر بزنم و با شکایت از پاییز، زندگی یکنواختم را ادامه بدهم.
پاییز برای من سمفونی خش خش برگ ها و بازی رنگ هاست. من در پاییز عاشق شدم و با پاییز سال بعد و بعدتر عاشقی را قشنگ تر از سال قبل معنا میکنم.زیر لب زمزمه کردم: من نمی ذارم
نویسندهسمیرا ایرتوند
نوبت چاپ2
سال چاپ1398
تعداد صفحات638
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
جنس کاغذتحریر
شابک97896421661706
دیدگاه ها

در اين بخش نظری ثبت نشده است.

نظرات کاربران

دیدگاه خود را ثبت نمایید.

سوال امنیتی : مجموع دو عدد 3 و 7