همان تلخ همیشگی
همان تلخ همیشگی
مثل یک فنجان قهوه، مثل یک عطر تندفرانسوی، تو تا ابد همان تلخ همیشگی خواهی بود...
خلاصه ای از کتاب:
ماجرای این رمان حول شخصیت دختر بیستویک سالهای به نام یکتا میگردد که در شانزده سالگی شاهد خودکشی دخترعمهاش، پریا، بوده و از آن پس زندگیاش دچار بحران میشود.
یکتا تنها فردی است که علت اصلی خودکشی پریا را میداند، اما سکوت اختیار کرده و به کسی حرفی نمیزند!
او بعد از پشت سر گذاشتن چهار سالی که در فشار عصبی برایش گذشته، حالا با تقویت حس انتقامِ خونِ پریا، خود را به عامل یا عاملان خودکشی وی نزدیک میکند و دیگر هیچ چیز برایش مهم نیست جز نابودی آنها و برای به نتیجه رسیدن نقشههایش دست به هرکاری میزند، حتا قربانی کردن احساسات و عواطفش اما غافل از بازی روزگار است و عشقی که ناخواسته در این میان جوانه میزند تا در عمق جانش نفوذ کند و پسری که سعی دارد او را از خطر دور نگه دارد، یکتا ولی نمیتواند دست از خواستهاش بکشد و ...
از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای احساساتی قرار میگیرد. هیجانات عاطفی شخصیتها، نقاط برجستهی این رمان است. شخصیت اصلی و شخصیتهای کلیدی فرعی، هر یک احساسات شدیدی نسبت به حوادث پیرامون خود نشان میدهند و قلم گیرای نویسنده در ایجاد تعلیق داستان، سبب میشود مخاطب مداوم پیگیر ماجرا شود تا ببیند یکتا تا به کجا پیش خواهد رفت و آیا میتواند نقشهاش را عملی کند و سر سلامت به در ببرد یا نه؟...
یکتا تنها فردی است که علت اصلی خودکشی پریا را میداند، اما سکوت اختیار کرده و به کسی حرفی نمیزند!
او بعد از پشت سر گذاشتن چهار سالی که در فشار عصبی برایش گذشته، حالا با تقویت حس انتقامِ خونِ پریا، خود را به عامل یا عاملان خودکشی وی نزدیک میکند و دیگر هیچ چیز برایش مهم نیست جز نابودی آنها و برای به نتیجه رسیدن نقشههایش دست به هرکاری میزند، حتا قربانی کردن احساسات و عواطفش اما غافل از بازی روزگار است و عشقی که ناخواسته در این میان جوانه میزند تا در عمق جانش نفوذ کند و پسری که سعی دارد او را از خطر دور نگه دارد، یکتا ولی نمیتواند دست از خواستهاش بکشد و ...
از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای احساساتی قرار میگیرد. هیجانات عاطفی شخصیتها، نقاط برجستهی این رمان است. شخصیت اصلی و شخصیتهای کلیدی فرعی، هر یک احساسات شدیدی نسبت به حوادث پیرامون خود نشان میدهند و قلم گیرای نویسنده در ایجاد تعلیق داستان، سبب میشود مخاطب مداوم پیگیر ماجرا شود تا ببیند یکتا تا به کجا پیش خواهد رفت و آیا میتواند نقشهاش را عملی کند و سر سلامت به در ببرد یا نه؟...
برشی از کتاب:
از راه پله ها علاوه بر صدای پا، صدای حرف زدن هم می آمد. صدایش را شنیدم.
هیچ کدام مان فاصله را نه برمی داشتیم و نه کم می کردیم.
جایی حوالی هم نفس می کشیدیم. دوئل راه انداخته بودیم.
نه او کنار می کشید و نه من! صدای پایین واضح و واضح تر می شد، چشم در چشم هم بودیم.
لجبازی نبود، یک چیز دیگر بود.
او خیلی نزدیک شده بود، اما جاذبه ای عجیب من را همان جانگه داشته بود.
ایمان آوردم که قطب های ناهمنام همدیگر را جذب می کنند.
نویسنده | مائده فلاح |
نوبت چاپ | 8 |
سال چاپ | 1399 |
تعداد صفحات | 618 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642161805 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.