یکی مثل هیچ کس
یکی مثل هیچ کس
رنگ عشق را در چشم هایش دید که شبیه هیچ رنگی نبود، رنگی که تنها با چشم دل دیده می شد...
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
وقتی عشق پیروزمندانه از دروازههای دل عبور میکند،
عقل و منطق بار میبندند و رهسپار سفر میشوند.
سفری که گاه بیبازگشت است و گاهی کوتاه...
یاسمن دختری شاعرپیشه که با احساس و منطق سخت در جدال است تا «او» را از منجلابی که گرفتارش شده است، برهاند. اما این رهایی به این آسانی نخواهد بود و تاوان دارد. تاوانی به بزرگی برملا شدن حقیقتی که سالها از آن بیخبر بوده است...
یاسمن، راوی داستانی عاشقانه و معماییست…
عقل و منطق بار میبندند و رهسپار سفر میشوند.
سفری که گاه بیبازگشت است و گاهی کوتاه...
یاسمن دختری شاعرپیشه که با احساس و منطق سخت در جدال است تا «او» را از منجلابی که گرفتارش شده است، برهاند. اما این رهایی به این آسانی نخواهد بود و تاوان دارد. تاوانی به بزرگی برملا شدن حقیقتی که سالها از آن بیخبر بوده است...
یاسمن، راوی داستانی عاشقانه و معماییست…
برشی از کتاب:
لبخندش کم کم جمع شد و تنها تبسمی زیبا به نمایش گذاشت. قدمهای رفته را باز گشتم و خیره در نگاهش، دستم را روی دستهایش گذاشتم و ماگ دورنگی را که حالا بیشتر از قبل دوستش داشتم، در میان دستش فشردم.
- امیرعلی تو یکی هستی که مثل هیچ کس نیست. رنگ عشق را در چشم هایش دیدم! رنگی که شبیه هیچ رنگی نبود.
رنگی که تنها با چشم دل دیده می شد.
بزاقش را فرو داد.
- مطمئنی؟
پلک هایم را برای تأیید، یک مرتبه روی هم گذاشتم.
- مطمئنم.
- امیرعلی تو یکی هستی که مثل هیچ کس نیست. رنگ عشق را در چشم هایش دیدم! رنگی که شبیه هیچ رنگی نبود.
رنگی که تنها با چشم دل دیده می شد.
بزاقش را فرو داد.
- مطمئنی؟
پلک هایم را برای تأیید، یک مرتبه روی هم گذاشتم.
- مطمئنم.
نویسنده | مینا سلطانی |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحات | 408 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9786005873467 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.