قهوه تلخ چشمانت
قهوه تلخ چشمانت
دلش رفته بود؟ آن قهوه تلخ با کدام شهد شیرین شده بود به این سرعت؟
خلاصه ای از کتاب:
قهوه تلخ چشمانت قصهی حنانه، دختر هجده سالهای را روایت میکند که با یک تصمیم عجولانه به اشتباه مجبور به زندگی با پسرعموی خودش میشود.
پسرعمویی که هیچ وابستگی عاطفیای نسبت به حنانه ندارد و هیچ فرصتی را برای گرفتن انتقام از دست نمیدهد.
و آغاز مصیبت زندگی آنها در زیر یک سقف زمانی رخ میدهد که رقیب عشقی هر دو نفر در پی ویران کردن زندگی آنهاست!
و آغاز مصیبت زندگی آنها در زیر یک سقف زمانی رخ میدهد که رقیب عشقی هر دو نفر در پی ویران کردن زندگی آنهاست!
برشی از کتاب:
آرامش بی نظیری که در این ساحل موج انداخته بود، نگاهمان را با عشق به غروب زیبای خورشید گره زده بود.
صدای دلنواز موجها که نرم و زیبا روی هم فرود میآمدند و دوان دوان سرانگشتان سپیدشان را بر تن تیره ساحل میکشیدند، قلبمان را بیش از پیش شیفته با هم بودنمان میکرد.
گویی در تمام این سالها یکدیگر را گم کرده بودیم و حالا به هم رسیده ایم.
نویسنده | سپیده فرهادی |
نوبت چاپ | 7 |
سال چاپ | 1397 |
تعداد صفحات | 663 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642161409 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.