سهم من از عاشقانه هایت
سهم من از عاشقانه هایت
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم... تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم...
خلاصه ای از کتاب:
جامعهی ایران، برعکس تمام ادعاهای روشنفکرانهای که مردمش دارند، هنوز هم برخی عقاید واپسگرایانه و بیپایه در آن بیداد میکند!
باور ندارید؟ الان یک نمونه برایتان مثال میزنم:
دیدگاه افرادی که دور و بر شما هستند به بانوان مطلقه چگونه است؟
نگویید عالی، که محال است باور کنم. در بین افراد دور و نزدیک خود، بدونشک کسانی را میشناسید که چه دیدگاه بدی به این خانمها دارند! دیدگاهی بسیار مخرب و ویرانگر، به گونهایی که گویی این بانوان عامل هر نوع خرابی در زندگی زوجهای دیگر هستند! و این باعث تاسف است.
رمان سهم من از عاشقانههایت، یکی از زیباترین رمانهایی است که تاکنون خواندهام و دلیلش هم این است که نویسنده با زیبایی و گیرایی در بیان یک ماجرای پرتعلیق، دست میگذارد روی چنین موضوعی، تا ثابت کند بانوان مطلقه، بعد از طلاق خود، با چه مشکلات طاقتفرسایی روبهرو هستند تا به من و شما بفهماند درک حتا یک لحظه از زندگی این افراد، در چنین جامعهای، تا چه حد سخت است!
سارا، شخصیت اصلی این رمان، دختری است که پنجسال پیش یک ازدواج سنتی داشته، آنهم با مردی که از هر لحاظ مورد تایید همین جامعه است؛ اما هیچکس خبر از مشکلات زندگی مشترک او ندارد و حالا بعد از پنجسال از همسرش طلاق میگیرد. یکسال از جدایی وی میگذرد که به طور ناخواسته وارد ماجرایی میشود و در ادامهی ورودش به ماجرا باعث میشود حس دلدادگی نسبت به پسری به نام سیاوش را در خود احساس کند. این احساس رفتهرفته دو طرفه میشود، اما مشکلات یکی از پی دیگری قد علم میکنند و...
از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای انتقاداجتماعی قرار میگیرد. نویسنده، مسئلهی مهمی از مسائل اجتماعی را به نحوی خاص مطرح میکند تا تباهی و ناروایی دیدگاه اجتماعی را به قلم بیاورد و برضد آن اعتراض کرده باشد؛ زیرا دیدی انتقادی به موضوع دارد و هدفش اصلاح یک طرز تفکر غلط است.
رمان سهم من از عاشقانههایت، نوشتهی خانم مائده فلاح، از نشر شقایق؛ با ماجرایی پرتعلیق و عاشقانه، شما را مجذوب خود میکند و محال است در طی خواندنش لحظهایی از درک احساسات شخصیتهای کتاب عاجز شوید! تمام شخصیتها ملموس و فضای رمان قابل تامل است. شک ندارم که شما هم از خواندن چنین رمانی که حرف برای گفتن دارد، لذت خواهید برد؛ پس بخوانیدش بخوانیدش بخوانیدش.
باور ندارید؟ الان یک نمونه برایتان مثال میزنم:
دیدگاه افرادی که دور و بر شما هستند به بانوان مطلقه چگونه است؟
نگویید عالی، که محال است باور کنم. در بین افراد دور و نزدیک خود، بدونشک کسانی را میشناسید که چه دیدگاه بدی به این خانمها دارند! دیدگاهی بسیار مخرب و ویرانگر، به گونهایی که گویی این بانوان عامل هر نوع خرابی در زندگی زوجهای دیگر هستند! و این باعث تاسف است.
رمان سهم من از عاشقانههایت، یکی از زیباترین رمانهایی است که تاکنون خواندهام و دلیلش هم این است که نویسنده با زیبایی و گیرایی در بیان یک ماجرای پرتعلیق، دست میگذارد روی چنین موضوعی، تا ثابت کند بانوان مطلقه، بعد از طلاق خود، با چه مشکلات طاقتفرسایی روبهرو هستند تا به من و شما بفهماند درک حتا یک لحظه از زندگی این افراد، در چنین جامعهای، تا چه حد سخت است!
سارا، شخصیت اصلی این رمان، دختری است که پنجسال پیش یک ازدواج سنتی داشته، آنهم با مردی که از هر لحاظ مورد تایید همین جامعه است؛ اما هیچکس خبر از مشکلات زندگی مشترک او ندارد و حالا بعد از پنجسال از همسرش طلاق میگیرد. یکسال از جدایی وی میگذرد که به طور ناخواسته وارد ماجرایی میشود و در ادامهی ورودش به ماجرا باعث میشود حس دلدادگی نسبت به پسری به نام سیاوش را در خود احساس کند. این احساس رفتهرفته دو طرفه میشود، اما مشکلات یکی از پی دیگری قد علم میکنند و...
از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای انتقاداجتماعی قرار میگیرد. نویسنده، مسئلهی مهمی از مسائل اجتماعی را به نحوی خاص مطرح میکند تا تباهی و ناروایی دیدگاه اجتماعی را به قلم بیاورد و برضد آن اعتراض کرده باشد؛ زیرا دیدی انتقادی به موضوع دارد و هدفش اصلاح یک طرز تفکر غلط است.
رمان سهم من از عاشقانههایت، نوشتهی خانم مائده فلاح، از نشر شقایق؛ با ماجرایی پرتعلیق و عاشقانه، شما را مجذوب خود میکند و محال است در طی خواندنش لحظهایی از درک احساسات شخصیتهای کتاب عاجز شوید! تمام شخصیتها ملموس و فضای رمان قابل تامل است. شک ندارم که شما هم از خواندن چنین رمانی که حرف برای گفتن دارد، لذت خواهید برد؛ پس بخوانیدش بخوانیدش بخوانیدش.
برشی از کتاب:
دلش یادآوری تموم اون مکالمه ی لعنتی را می خواست.
چشم هاش رو بست. اون روز اصلا براش مهم نبود چی می گه. فقط می خواست دست به سرش کنه. تمرکز کرد و سعی داشت بیاد بیاره چی گفته؟
چشم هاش رو بست. اون روز اصلا براش مهم نبود چی می گه. فقط می خواست دست به سرش کنه. تمرکز کرد و سعی داشت بیاد بیاره چی گفته؟
نویسنده | مائده فلاح |
نوبت چاپ | 10 |
سال چاپ | 1398 |
تعداد صفحات | 822 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642161560 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.