قاصدک نقره ای
قاصدک نقره ای
قاصدکی که به هجران و شب های یلدایش فکر نمی کرد... فقط در اندیشه ی پرواز است و سفری فراتر از مرزها...
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
این رمان از جایی آغاز میشود که یک سرگرد دایرهی مبارزه با مواد مخدر، به همراه چند تن از همکاران خود، برای به دام انداختن گروهی قاچاقچی، با لباسهای مبدل و در نقش افرادی معمولی، ساکن خانهای استیجاری شدهاند تا بتوانند مکان مورد نظر را زیر نظر بگیرند و در لحظهی درست و با نقشهای حساب شده خلافکاران را دستگیر کنند، اما سرگرد خبر ندارد که در نزدیکی جایی که مستقر شدهاند، کسی ساکن است که سالها پیش او را گم کرده و حالا...
برشی از کتاب:
دلش می خواست بر سر او فریاد بزند که «لعنتی این منم، همون هم سفری که باهاش عاشقی کردی و خاطره ساختی. همون که هنوز بعد سال ها، دل زدنات و بی قراریات و نفس نفس زدناتو یادشه و شبا برات بی قرار می شه که خواب از سرش می پره و مدام خاطره ها رو دوره می کنه، شاید یه نشونه یادش بیاد برای پیوند زدن دوباره ی نهال عشقی که سال ها بود خشکیده شده و جز ریشه های کم جونش اثری از اون نبود.»
در آن لحظه های نفس گیر آشوب زده دلش می خواست شیشه را پایین بکشد و حداقل بر سر دنیا هوار بزند بلکه از آتشی که بر دلش افتاده بکاهد و این همه نسوزد، اما نمی شد...
نمی شد که چشم هایش را بست و نفسی عمیق اما بی صدا کشید و با خودش گفت:
«یادت باشه اونی که کوتاهی کرد، تو بودی...»
در آن لحظه های نفس گیر آشوب زده دلش می خواست شیشه را پایین بکشد و حداقل بر سر دنیا هوار بزند بلکه از آتشی که بر دلش افتاده بکاهد و این همه نسوزد، اما نمی شد...
نمی شد که چشم هایش را بست و نفسی عمیق اما بی صدا کشید و با خودش گفت:
«یادت باشه اونی که کوتاهی کرد، تو بودی...»
نویسنده | مریم دالایی |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحات | 608 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162192 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.