ماتیسا
ماتیسا
"ماه تنها" معنای نامم بود و در جغرافیای تو ماه کاملی گشتم...
خلاصه ای از کتاب:
این کتاب، داستان زندگی دختری به نام ماتیسا است که پسر عمویی به نام ارسلان دارد که از قضا خیلی همدیگر رو دوست دارند، ولی وقتی دنیا بر وفق مرادشونه و قصد دارند رابطهشونو جدی کنند حقایقی را میشنوند که باعث میشود زندگیشون دچار تحول بزرگی شده و ماتیسا از خونه فراری شود و زندگیاش دستخوش تغییرات زیادی شود...
برشی از کتاب:
- دوسش دارم.
پاهایش انگار خشک می شود، همان جا پشت به من می ماند. مامان با چشمان حیرت زده و مات نگاهم می کند.
- نمی دونم از کی، چطوری؛ ولی دوسش دارم.
پاهایش انگار خشک می شود، همان جا پشت به من می ماند. مامان با چشمان حیرت زده و مات نگاهم می کند.
- نمی دونم از کی، چطوری؛ ولی دوسش دارم.
نمی دونم کی شد آروم و قرارم.
نمی دونم کی شد مسکن تموم دردهام.
نمی دونم...
فقط وقتی به خودم اومدم دیدم دیگه دلی ندارم.
دلم خیلی وقت بود که براش رفته بود.
من بدون اون می میرم.
مامان لبانش ریزریز تکان می خورند؛ ولی توان یا جرئت این که بخواد سؤال ذهنش را بپرسد ندارد؛ اما بابا کلامی جدی می پرسد:
- درمورد کی حرف می زنی؟ ما... ما می شناسیمش؟
- درمورد کی حرف می زنی؟ ما... ما می شناسیمش؟
نویسنده | فاطمه احمدی |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحات | 640 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162178 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.