زنگار

زنگار

امتیاز کاربران
من این چشم ها را با دنیا عوض نمی کنم. گناه اگر هست، خطا اگر هست، ممنوعه اگر هست بگذار باشد، من هیچ ادعای معصوم بودن نداشته ام!
وضعیت:
فایل عیار سنج

ارسال به دوستان
2

خلاصه ای از کتاب:

یک نامه، بهانه‌ی دعوایی میان پروا و آناهید می‌شود که در پایان، با خشم سرکش پروا، جان آناهید را می گیرد.
این خشم افسارگسیخته‌ی آنی، سونامی می‌شود در زندگی دو خانواده که سالها پناه هم بودند و حالا دشمنان خونی‌اند.
حالا چند سال از آن اتفاق گذشته.
پروا در انتظار اجرای حکم اعدام در زندان است و جاوید که داغ خواهر دیده، در دو راهی احساس زخم خورده و عقلی که ساز مخالف می‌زند گیر افتاده.
چطور می‌شود کینه‌ها را پشت سر گذاشت و ادامه داد؟
باید بود... و دید...
 
برشی از کتاب:
سکوت می کند. در چشمانم دنبال چیزی می گردد. چیزی که پشت هفت در بسته پنهانش کرده بودم و حالا از دستم در رفته است. دو دستم را دو طرف گونه اش می گذارم و در حالی که صورتش را قاب کرده ام، در حالی که نفس هایمان باهم یکی شده و چشمانمان راه گریزی از هم ندارند، بی اراده زمزمه می کنم:
- من برای تو تا تهش میرم، شک نکن.
به خودم می آیم. تازه می فهمم تقریبا، بی اراده به او اعتراف کرده ام، به خودم هم!
 آب دهانم را فرو می دهم و با سرعت دستم را عقب می کشم. پشتش می روم و آرام به جلو هلش میدهم و با تغییر لحنی که برای رد گم کنی است می گویم: 
-حالا برو اینقدر گیر نده. زندگی رو هم زهر همه مون نکن.
نویسندهسارینا مرادی ، نسترن خدابنده
نوبت چاپ2
سال چاپ1401
تعداد صفحات680
قطعرقعی
نوع جلدشومیز
جنس کاغذبالک
شابک9789642162345
دیدگاه ها

در اين بخش نظری ثبت نشده است.

نظرات کاربران

دیدگاه خود را ثبت نمایید.

سوال امنیتی : مجموع دو عدد 5 و 1