طواف و عشق
طواف و عشق
سیاهی دو چشم تو، چون پرده های کعبه ام دور نمی شود ز من...
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
حیران بر جای مانده بود!
باور آنچه دید برایش امکان نداشت.
اگر به چشم خود ندیده بود، هرگز و هرگز باور نمیکرد!
طواف و عشق حکایت زندگی هومن رستگار است، داستان از آنجا آغاز میشود که او خود را برای رفتن به سفر حج آماده میکند
اما در این میان با پیشنهادی غیرمنتظره از سوی آقای کمالی مدیر کاروان و دوست قدیمی خانوادگیشان مواجه میشود که باعث میشود مقاومتی که سالها در برابر ازدواج داشته شکسته شود.
"طواف و عشق" سفری معنوی را به تصویر کشیده که با توصیفات زیبای نویسنده از مراسم و اعمال حج ما نیز با شخصیتها همراه میشویم.
فلشبکهایی که در طول قصه است باعث میشود در زمانهای مناسب به تمام سوالاتی که برای مخاطب ایجاد میشود آرام آرام پاسخ داده شود.
داستان بسیار روان است و باعث میشود سرعت خواندن زیاد باشد.
نویسنده با مهارت به موضوع اعتماد پرداخته و به گونهای این مسئله را در داستان گنجانده که اصلا موجب انحراف از مسیر عاشقانهی آرام داستان نشده است.
ودر آخر اگر به داستانی عاشقانه و آرام با تم مذهبی علاقه مندید طواف و عشق پیشنهاد من به شماست…
باور آنچه دید برایش امکان نداشت.
اگر به چشم خود ندیده بود، هرگز و هرگز باور نمیکرد!
طواف و عشق حکایت زندگی هومن رستگار است، داستان از آنجا آغاز میشود که او خود را برای رفتن به سفر حج آماده میکند
اما در این میان با پیشنهادی غیرمنتظره از سوی آقای کمالی مدیر کاروان و دوست قدیمی خانوادگیشان مواجه میشود که باعث میشود مقاومتی که سالها در برابر ازدواج داشته شکسته شود.
"طواف و عشق" سفری معنوی را به تصویر کشیده که با توصیفات زیبای نویسنده از مراسم و اعمال حج ما نیز با شخصیتها همراه میشویم.
فلشبکهایی که در طول قصه است باعث میشود در زمانهای مناسب به تمام سوالاتی که برای مخاطب ایجاد میشود آرام آرام پاسخ داده شود.
داستان بسیار روان است و باعث میشود سرعت خواندن زیاد باشد.
نویسنده با مهارت به موضوع اعتماد پرداخته و به گونهای این مسئله را در داستان گنجانده که اصلا موجب انحراف از مسیر عاشقانهی آرام داستان نشده است.
ودر آخر اگر به داستانی عاشقانه و آرام با تم مذهبی علاقه مندید طواف و عشق پیشنهاد من به شماست…
برشی از کتاب:
خدایا قرار بر این نبود، خدایا قرار بر این بیقراری نبود، قرار بر این همه بیقرار شدن هم نبود.
قرار بر این دل باختن و دل سپردن نبود، قرار من بودم و تو بودی و طواف حرمت.
قرار تو بودی و من و پای پیاده ام، قرار من بودم و حمایت از این مادر و فرزند، قرار تو بودی و من بودم و انگار این زن!
این زن چگونه در بین این همه نبودن ها بود شد؟
خدای من! من برای کسب آرامش به اینجا آمده ام، آرامشم را از من مگیر.
نویسنده | اکرم حسین زاده |
نوبت چاپ | 6 |
سال چاپ | 1397 |
تعداد صفحات | 684 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642161256 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.