اوپال
اوپال
تو معشوقه منی حتی اگر سدی به قامت فراموشی بینمان قد علم کند... روح که یکی باشد، چندباره عاشقت شدن ساده ترین اتفاق دنیاست!
وضعیت:
خلاصه ای از کتاب:
" این عشق مثل یه شراب ناب میمونه. هر چی کهنهتر میشه، بیشتر لذت میده و مست میکنه. "
اوپال داستان دختریه که غمِ مرگِ عشقش هنوز بعد از چند سال روی شونههاش سنگینی میکنه. هنوز نتونسته با فراق یارش کنار بیاد و حس میکنه باید برای آروم کردن قلب زخم خوردهش، راه جدیدی برای زندگیش انتخاب کنه.
از طالقان به تهران میره و توی یه ایستگاه آتشنشانی، امدادگر میشه. درست روز اول استخدامش، با آتشنشانی به اسم امیربهادر نامدار رو به رو میشه که شباهت غیرقابل انکاری با معشوقهی از دست رفتهش داره...
نویسنده بدون فوت وقت و پرداختن به حواشیهای اضافی، به سراغ داستان اصلی میره و از همون صفحهی اول ناخودآگاه مخاطب رو وادار میکنه تا همراهش بشه و کتاب رو زمین نذاره.
تو این روزها که رمانها پر شده از صحنهها و اتفاقات و شغلهای تکراری، خانم مختاریان خلاقیت خوبی به خرج داده. انتخاب شغل آتشنشانی برای شخصیت اصلی داستان، انتخاب هوشمندانهای بود و این شغل انقدر زیبا و ماهرانه به تصویر کشیده شده بود که از مطالعهی تک تک عملیاتها لذت بردم.
ناگفته نماند که نویسنده با استفاده از اصطلاحات خاص این حرفه و انتخاب ماموریتهای متنوع، اثبات کرد که قبل از نگارش، تحقیق جامعی کرده و اطلاعت کاملی داره.
اگه عاشقانههای لطیف در یه بستر پرهیجان رو دوست دارید، اوپال گزینهی خوبیه.
اوپال داستان دختریه که غمِ مرگِ عشقش هنوز بعد از چند سال روی شونههاش سنگینی میکنه. هنوز نتونسته با فراق یارش کنار بیاد و حس میکنه باید برای آروم کردن قلب زخم خوردهش، راه جدیدی برای زندگیش انتخاب کنه.
از طالقان به تهران میره و توی یه ایستگاه آتشنشانی، امدادگر میشه. درست روز اول استخدامش، با آتشنشانی به اسم امیربهادر نامدار رو به رو میشه که شباهت غیرقابل انکاری با معشوقهی از دست رفتهش داره...
نویسنده بدون فوت وقت و پرداختن به حواشیهای اضافی، به سراغ داستان اصلی میره و از همون صفحهی اول ناخودآگاه مخاطب رو وادار میکنه تا همراهش بشه و کتاب رو زمین نذاره.
تو این روزها که رمانها پر شده از صحنهها و اتفاقات و شغلهای تکراری، خانم مختاریان خلاقیت خوبی به خرج داده. انتخاب شغل آتشنشانی برای شخصیت اصلی داستان، انتخاب هوشمندانهای بود و این شغل انقدر زیبا و ماهرانه به تصویر کشیده شده بود که از مطالعهی تک تک عملیاتها لذت بردم.
ناگفته نماند که نویسنده با استفاده از اصطلاحات خاص این حرفه و انتخاب ماموریتهای متنوع، اثبات کرد که قبل از نگارش، تحقیق جامعی کرده و اطلاعت کاملی داره.
اگه عاشقانههای لطیف در یه بستر پرهیجان رو دوست دارید، اوپال گزینهی خوبیه.
برشی از کتاب:
نفهمید چه میکند؟ عصبی و دستپاچه دو بار پشت سر هم میگوید:
-ببخشید، ببخشید.
به داخل خانه میرود.
خورشید گیج و سردرگم میماند. عزیز امیربهادر است؟ لبخند میزند. خدا همین نزدیکیهاست. حسش میکند. یک نفر چهها که نمیتواند با قلب و احساست بکند! میتواند هم دلیل حال خوشت باشد و هم حال ناخوشت. تو که هستی که خورشید با تو طلوع و غروب را تجربه میکند؟
دستش را روی گردنبند اوپال دور گردنش میگذارد. اوپالی که هر بار مهر امیربهادر به اوج میرسد، دمایش نامتعادل بالا میرفت. اصلا همه رنگ میشد و میدرخشید.
قطره اشکی با یادآوری «عزیزم» گفتن و آغوش امیربهادر پایین میریزد. واقعا امیربهادر دوباره درگیر حس آن روزها شده؟ خواب است یا بیدار؟
نفهمید چه میکند؟ عصبی و دستپاچه دو بار پشت سر هم میگوید:
-ببخشید، ببخشید.
به داخل خانه میرود.
خورشید گیج و سردرگم میماند. عزیز امیربهادر است؟ لبخند میزند. خدا همین نزدیکیهاست. حسش میکند. یک نفر چهها که نمیتواند با قلب و احساست بکند! میتواند هم دلیل حال خوشت باشد و هم حال ناخوشت. تو که هستی که خورشید با تو طلوع و غروب را تجربه میکند؟
دستش را روی گردنبند اوپال دور گردنش میگذارد. اوپالی که هر بار مهر امیربهادر به اوج میرسد، دمایش نامتعادل بالا میرفت. اصلا همه رنگ میشد و میدرخشید.
قطره اشکی با یادآوری «عزیزم» گفتن و آغوش امیربهادر پایین میریزد. واقعا امیربهادر دوباره درگیر حس آن روزها شده؟ خواب است یا بیدار؟
نویسنده | سپیده مختاریان |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1399 |
تعداد صفحات | 538 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642161904 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.