بازنده ها نمی خندند
بازنده ها نمی خندند
بازنده ها روایت باختن نیست، روایت چگونه بردن است... روایت چگونه دل بردن... چگونه دل دادن...
خلاصه ای از کتاب:
شازدهای از نسل قاجار...
موتورسوار تکچرخزن پر شر و شور و شلوغی که یک در میان پایش یا در کلانتری است یا در پارتیهای آنچنانی به دختری برمیخورد که هیچ جوری اهل پا دادن نیست. دختری که بهخاطر راز سر به مهرش قید ازدواج را زده... و پسری که قصد کند چیزی به دست آورد راه به دست آوردنش مهم نیست. شاه کلید باز شدن این کشمکش، پیشنهادی است که منجر میشود به یک قرار... قرار یکطرفهای که...
و…
انتقامی غیرقابل تصور و وحشتناک!
برشی از کتاب:
پوزخندی زد و گامی جلوتر گذاشت.
-پس تکلیف این دلی که سالهاست نشستی وسطش و تکون نخوردی، چی میشه؟
چشمها را باید بست…چه کسی گفته چشمها را باید شست، بار دیگر باید دید؟
گاه چشمها را باید محکمتر بست و خیلی چیزها را ندید و یا خود را به ندیدن زد.
با تمام تلاشی که برای قوی بودن داشت باز یک دختر بود.
یک دختر بیستوسه ساله با یک دنیا احساس…
نویسنده | اکرم حسین زاده |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحات | 752 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162420 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.