سوگل
سوگل
وضعیت:
خلاصهای از کتاب:
«سوگل»، دختر آفتاب مهتاب ندیدهی خانوادهای مغرور از وجود خون قجری در رگهایشان، شبی بیخبر از آنچه سرنوشت برای او رقم زده، دل به «حسامالدین» عاشق پیشه میسپارد!
حسام الدینی که آن شب، نه برای مهمانی رفتن که به شوق دیدار دلبری چون سوگل به خانهی رفیق شفیق عمو، گام نهاده است!
نه سوگل و نه حسامالدین نمیدانند که پسر عموی عزلت نشین محبوب خاندان بعد از سالها، رخت تجرد از تن برون کرده و قصد تاهل دارد آن هم با دخترعمویش سوگل!
تمام آجرهای چیدهی سوگل برای علم کردن خانهی عشق با حسامالدین با خبر خواستگاری «ارسلان» و موافقت پدر با این ازدواج به تلی از خاکستر بدل میشود!
حسامالدین قصدی برای کوتاه آمدن و عقب نشینی ندارد و ارسلان تمایلی برای توجه به قلب دخترعمویش نشان نمیدهد.
دو عاشق مقابل هم صف آرایی میکنند حسام الدین جز قلب بیقرار معشوق چیزی برای مبارزه پیدا نمیکند و ارسلان، محبوبیت تمام خاندان را پیش کشیده است!
بر خلاف تمام تصورات، جنگ واقعی بین سوگل و عرف و عادات در حال پایهریزیاست و پیروز میدان سربلند یا سرافکندهی عشق پاسخ تمام سوالات را خواهد داد…
برشی از کتاب:
-دیگه دلم نمیخواست عاشق بشم و کسی رو بخوام. قلبم رو سنگ کردم تا هیچوقت سمت کسی نرم.
چهارده سال صوفیانه سپری کردم.
مادرم نگران شد و خواهرام به تکاپو افتادن؛ اما دریچههای قلبم رو قفل کرده بودم.
قسم خورده بودم هرگز عشقی رو به قلبم راه ندم؛ اما طلسم قلب یخزدهم رو تو شکستی!
وقتی توی عروسی گلنسا بعد از ماهها دیدمت، دیگه قلبی نداشتم که سنگ باشه با نرم!
پیش تو جا مونده بودم!
پیش دختری که قد کشیده بود.
اون قدر که دستش به قلب گم کردهم رسید و تصاحبش کرد.
نویسنده | لیلا اسکندریان |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحات | 488 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9786227215243 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.