پاسوز
پاسوز
خلاصهای از کتاب:
بعد از آن اتفاق غیرمنتظرهای که در زندگیاش افتاد باید قوی میبود و ادامه میداد...
نمیتوانست پا پس بکشد چون مسئولیت داشت در قبال زندگی پسرش.
پسری که باعث شده بود هزاران احساس عجیب را تجربه کند.
زمانی که فکر نمیکرد زندگی چیز جدیدی در چنتهاش داشته باشد، با او روبرو شد.
کسی که جدیاش نمیگرفت، اما زندگی داستانهای دیگری برایش چیده بود.
داستانهایی جذاب و قشنگ...
«پاسوز» داستان زنی است که عاشق شدن را مناسب خود نمیدید و حتی فکرش را هم نمیکرد روزی بخواهد برای عشقی عجیب این چنین پاسوز شود.
برشی از کتاب:
از اسفند سال پیش باید میدانستم که اسفندها به من وفا ندارند.
که قرار نیست منتظر بهار باشم تا لابهلای شکوفهها عاشقی کنم.
من شکوفه داده بودم. یادت هست؟
من در پاییز شکوفه داده بودم.
اگر بیشتر نگاه میکردی میدیدی که شکوفههای گیلاس از تمام تنم بیرون زدهاند.
وقتی عاشقی، فصلها بیمعنی است.
حتی در زمستان هم میتوانی شکوفه بدهی.
اما امان از فصل بیعشقی!
نویسنده | فرناز رمضان نیا |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحات | 482 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | بالک |
شابک | 9789642162451 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.