دوباره سبز میشویم
دوباره سبز میشویم
من به چشمهای بی قرار تو قول میدهم:
ریشههای ما به آب
شاخههای ما به آفتاب میرسد
ما دوباره سبز می شویم!
خلاصهای از کتاب:
"فلورا صدر"، مهندس جوان رشتهی گیاه پزشکی، سالها قبل در سن نوجوانی، شیفتهی دوست برادرش میشود.
عشقی یکطرفه که با مهاجرت آن مرد ناکام میماند و فلورا، فقط به خاطر مهرش به آن عشق ترد و نازک، پس از دادن کنکور همان رشتهای را انتخاب میکند که اولین عشق نوجوانیاش از آن رشته فارغ التحصیل شده بود.
حالا سالها از آن روزها میگذرد و فلورا برای دفاع از پایاننامهی ارشد خودش آماده میشود اما خبر بازگشت آن مرد به ایران و البته قرار گرفتنش به عنوان یک استاد راهنما، مقابل دختری که عشق نوجوانیهایش را جایی در دل خود پنهان کرده، سرآغاز داستانیست که راهش را از غم، خزان و خشکی، به ریشههای سبز بهار میرساند.
لذت متن:
دلم میخواست همان وقتی که آن جمله را گفت به او بگویم، دوستت دارم مرد...
هنوز دوستت دارم؛ اما چشمم از این دوست داشتن آب نمیخورد و به آن ناامیدم...
به بذرش، به خاکش، به آسمان و آبش.
حس میکنم هیچ جوانهای از دلش بیرون نمیآید و هیچ وقت سایهای روی سرمان نخواهد کشید
دوستت دارم و به گمانم این دوست داشتن باید باغبان ماهری داشته باشد تا به ثمر بنشیند
باغبانی که من برای قبول کردن نقشش، دیگر جان و توانی ندارم
خستهام و این بار فقط میخواهم بنشینم عقب و باغبانی تو را تماشا کنم
..اگر جوانهای از دل این خاک رویید، بعدش حتما به تو میگویم که هنوز دوستت دارم
روزی که دوباره سبز میشدی
نویسنده | زهرا ارجمندنیا |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1403 |
تعداد صفحات | 680 |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جنس کاغذ | تحریر |
شابک | 9789642162758 |
نظرات کاربران
دیدگاه خود را ثبت نمایید.
در اين بخش نظری ثبت نشده است.